یکی از اختلالات شخصیتی که در صورت عدم درمان، در آینده برای فرد تبعات سنگینی در پی خواهد داشت، اختلال شخصیت ضداجتماعی است که تحت عنوان اجتماعستیزی یا اختلال شخصیت غیراجتماعی نام برده میشود.
شخصی که دچار این اختلال است، توانایی انطباق با موازین اجتماعی را ندارد و سر جنگ با جامعه دارد که به اصطلاح روانپزشکان جامعهستیز است چرا که رفتارهایش خارج از معیارهای اخلاقی متداول جامعه توصیف میشود. این دسته از اشخاص به دلیل عدم اندیشیدن یا تصمیمگیری آنی به صورت مکرر مرتکب رفتارهای مجرمانه میشوند. آنها خود را محق میدانند که به هر روشی به خواستهشان دست پیدا کنند حتی اگر به دیگران صدمه وارد کرده یا حقوق آنها را پایمال کنند.
نشانههای برجسته این اختلال عبارتند از:
افرادی که دچار این اختلال میشوند یکسری ویژگیهای مشخص در خود دارند از جمله آنکه فاقد همدلیاند، نسبت به احساسات و حقوق دیگران بیعاطفه و بدگمان هستند و برخوردی تحقیرآمیز دارند، بهشدت اهل خشونت، فریبکار، دروغگو، بیاحتیاط و خودرای هستند و متکی به خود و خودشیفتهاند، دارای جاذبهای دروغین و سطحی هستند و خود را مرکز دنیا میبینند، از قدرت کلامی خوبی برخوردارند. بهعنوان مثال با استفاده از اصطلاحات فنی یا تازه، افرادی را که نسبت به مطالبی آشنایی ندارند تحت تاثیر قرار میدهند. در روابط جنسی خود غیرمسوولانه و استثمارگر هستند. نسبت به امنیت خود و دیگران بیپروا و بیمسوولیتند و هیچ زمانی از کارهای نادرست خود پشیمان نمیشوند. این دسته از افراد مبتلا به این بیماری ممکن است به اختلالهای اضطرابی، افسردگی، قماربازی بیمارگونه و مواد مخدر و سایر اختلالهای کنترل تکانه در آینده دچار شوند.
شیوع اختلال
طبق تعریف روانپزشکانه، تشخیص شخصیت ضداجتماعی را نمیتوان زیر 18سالگی تعیین کرد. هرچند ممکن است اختلال سلوک از 15سالگی قابل مشاهده باشد. البته این اختلال با توجه به اینکه سیری مزمن دارد اما با بزرگترشدن سن فرد به ویژه در دهه چهارم زندگی خفیفتر شده و بهبود خواهد یافت. این اختلال در مردان نسبت به زنان شایعتر است. شیوع آن در جامعه تقریبا سهدرصد در مردان و یک درصد در زنان است. برآوردهای مربوط به شیوع در موقعیتهای بالینی بسته به خصوصیات بارز جامعههای مختلف از سه تا 30درصد متغیر است که البته میزانهای بالاتر شیوع با موقعیتهای درمانی سوءمصرف مواد و زندان با موقعیتهای قانونی ارتباط دارد. طبق آمارها نیز ظاهرا این اختلال با وضعیتهای اجتماعی-اقتصادی پایین و موقعیتهای شهری ارتباط تنگاتنگی دارد.
وراثت یا الگوی خانواده؟
در طی پژوهشها، همبستگی بالایی بین وراثت و شیوههای فرزندپروری و سرمشقدهی نامناسب با گسترش این اختلال دیده شده است.افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی اغلب به خانوادههایی تعلق دارند که با محرومیت هیجانی، روشهای انضباطی خشن رشد یافتهاند. بدرفتاری با کودک یا غفلت از آن، فرزندپروری بیثبات و متغیر یا انضباط والدینی متناقض احتمال تبدیل سوءرفتار را به اختلال اجتماعستیزی افزایش میدهد. البته این به آن معنا نیست که وراثت و ژنتیک نقشی در بروز این اختلال نداشته باشند چرا که در طی بررسیها نشان داده شده این اختلال در میان خویشاوندان بیولوژیک درجه اول افراد مبتلا به این اختلال بیشتر است.